روزگار سامانیان در اواخر قرن چهارم رو به اِدبار و زوال بود. به سال 383، بخاراتوسط بغراخان، امیر ترکستان ـ از سلسله خانیان ـ مورد حمله قرار گرفت وپس ازشکست سپاه سامانی، شهر اشغال شد. این زمان ابوعلی سیمجور امارت خراسان راداشت وآنچه نوح از او خواست تا به وی کمک کند، اقدامی نکرد. از خوش اقبالینوح، بغراخان نتوانست در بخارا بماند؛ بنابراین بخارا را به قصد ترکستان ترک کردونوح بن منصور به تختگاه خویش بازگشت.
امیر دیگری که این زمان طمع در کار سامانیان داشت، فائق خاصه، از وابستگانپیشین دربار سامانی بود که در نواحی خوارزم قدرتی بهم زده بود. وی به بخاراتاخت؛ اما کاری از پیش نبرد. پس از آن به خراسان آمد وبه ابوعلی سیمجور دشمندیگر سامانیان پیوست.
روشن بود که اتحاد دو دشمن، تا چه اندازه برای شاه سامانی خطرناک بود. اومیبایست دست به دامان کسی میشد که توان مقابله با سیمجور وفائق را داشتهباشد. این شخص کسی جز سبکتگین نبود؛ کسی که این زمان شهرتی به دستآورده وقدرتی فوق العاده بهم زده بود. به گفته عتبی «قرعه اختیار بر ناصرالدینسبکتگین افتاد که از بزرگان اطراف بود ودر فتح ابواب خیر وقیام به مصالح عالمواهتمام به مناجِحِ خلق وتقویت دین ونصرت کلمه حق، معروف وموصوف بود.»