تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام

تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام

تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام


هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است و در صورت عدم ذکر منبع شرعا حرام است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
پیوندها

نوع حکومت علویان

دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۵ ب.ظ

حسن‌ بن‌ زید بنیادگذار دولت‌ علوی‌

آغاز قیام‌ حسن‌ بن‌ زید ملقّب‌ به‌ داعی‌ اول‌ یا داعی‌ کبیر در سال‌ 250 هجری‌ بود. وی‌در نخستین‌ اقدام‌، شهر آمل‌ را به‌ تصرف‌ خود درآورد ومحمد بن‌ اوس‌ بلخی‌ عامل‌طاهریان‌ را از آنجا فراری‌ داد. قدم‌ بعدی‌، تصرف‌ شهر ساری‌ بود. سلیمان‌ بن‌ بن‌عبدالله‌ طاهری‌ برای‌ جنگ‌ با حسن‌ از شهر ساری‌ که‌ مرکز امارتش‌ بود، بیرون‌ آمد.در زمان‌ وقوع‌ جنگ‌، بسیاری‌ از شورشیان‌ وارد شهر شدند. سلیمان‌ که‌ وضع‌ راچنین‌ دید به‌ سوی‌ گرگان‌ گریخت‌.



حسن‌ بن‌ زید پس‌ از تصرف‌ این‌ دو شهر، سپاهی‌ را به‌ سوی‌ ری‌ فرستاد که‌ آن‌شهر نیز تصرف‌ شد وفردی‌ علوی‌ با نام‌ محمد بن‌ جعفر بر آن‌ حاکم‌ شد. اندکی‌ بعدری‌ دچار آشوب‌ شد ومحمد بن‌ جعفر از آنجا بیرون‌ رانده‌ شد؛ اما بار دیگر شهر به‌تصرف‌ علویان‌ درآمد.

این‌ حوادث‌ سریع‌، سبب‌ شد تا مستعین‌ عباسی‌ سخت‌ وحشت‌ کند. علویان‌،رقیب‌ اصلی‌ عباسیان‌ بودند وپیروزی‌ آنها، بر خلاف‌ پیدایش‌ دولت‌ طاهری‌ یاصفاری‌، به‌ گونه‌ای‌ بود که‌ می‌توانست‌ اساس‌ خلافت‌ عباسی‌ را از میان‌ ببرد. وی‌سپاهی‌ به‌ غرب‌ ایران‌ فرستاد تا مانع‌ از پیشروی‌ حسن‌ بن‌ زید بدان‌ سوی‌ شود. او ازمحمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ طاهر، امیر خراسان‌ خواست‌ تا سخت‌ در برابر حسن‌ بن‌ زیدبایستد.

حمایت‌های‌ مردمی‌ از حسن‌ بن‌ زید، سبب‌ شد تا وی‌ پایگاه‌ محکمی‌ درطبرستان‌ به‌ دست‌ آورد؛ اما روشن‌ بود که‌ دشمن‌ عباسی‌ وطاهری‌ و صفاری‌ دربرابر او آرام‌ نمی‌نشست‌. در سال‌ 255 مُفْلح‌ ترکی‌، یکی‌ از فرماندهان‌ نظامی‌عباسیان‌، به‌ طبرستان‌ حمله‌ کرد وسپاه‌ حسن‌ بن‌ زید را شکست‌ داد؛ اما از آنجا که‌وی‌ نتوانست‌ در طبرستان‌ بماند، به‌ سرعت‌ به‌ عراق  بازگشت‌.

درست‌ در همین‌ سال‌ها، علویان‌ فراوانی‌ در گوشه‌ وکنار ممالک‌ اسلامی‌ سر به‌شورش‌ برداشتند. گذشت‌ که‌ صاحب‌ الزنج‌ نیز به‌ عنوان‌ علوی‌ در بصره‌ شوریدوبرای‌ سال‌ها، افکار عباسیان‌ را به‌ خود مشغول‌ داشت‌.

حسن‌ بن‌ زید در سال‌ 257 به‌ گرگان‌ حمله‌ کرد واین‌ شهر را از تصرف‌ طاهریان‌خارج‌ کرده‌ بر قلمرو خود افزود. بارها گفته‌ایم‌ که‌ گرگان‌ امروز استرآباد سابق‌ است‌وگرگان‌ آن‌ روزگار از میان‌ رفته‌ است‌. به‌ هر روی‌ خروج‌ طبرستان‌ وگرگان‌ از دست‌طاهریان‌، ضربه‌ مالی‌ سختی‌ را بر این‌ دولت‌ وارد کرد. به‌ دنبال‌ همین‌ ضعف‌ بود که‌صفاریان‌ در اندیشه‌ استیلای‌ بر خراسان‌ افتاده‌ وبه‌ دنبال‌ آن‌ پای‌ صفاریان‌ به‌طبرستان‌ باز شد.

زمانی‌ که‌ یعقوب‌ صفاری‌ نیشابور را به‌ تصرف‌ درآورد وسلسله‌ طاهری‌ رابرانداخت‌، به‌ ظاهر به‌ بهانه‌ تعقیب‌ دشمن‌ خود عبدالله‌ سگزی‌، راهی‌ طبرستان‌ شد.این‌ اقدام‌، یعنی‌ حمله‌ به‌ علویان‌، می‌توانست‌ خلیفه‌ بغداد را نیز که‌ پس‌ از برافتادن‌طاهریان‌، نگران‌ اوضاع‌ بود، نسبت‌ به‌ یعقوب‌ امیدوار کند.

یعقوب‌ در سال‌ 260 هجری‌ با سپاه‌ علویان‌ درگیر شد وآنها را به‌ شکست‌ داده‌وارد ساری‌ وآمل‌ شد. حسن‌ بن‌ زید، به‌ دیلم‌ که‌ پناهگاه‌ بسیار مناسبی‌ بود، گریخت‌.یعقوب‌، خراج‌ یک‌ سال‌ را به‌ زور از مردم‌ گرفت‌ وبه‌ تعقیب‌ حسن‌ پرداخت‌. ورودوی‌ به‌ این‌ منطقه‌، همزمان‌ با فرود باران‌های‌ مداوم‌ چهل‌روزه‌ای‌ شد که‌ او را سخت‌اسیر خود کرد. وی‌ با تحمل‌ مشقّت‌ فراوان‌ ودر پی‌ از دست‌ دادن‌ بسیاری‌ ازنیروهایش‌، مجبور به‌ رها کردن‌ منطقه‌ وبازگشت‌ از آن‌ شد.

بدین‌ ترتیب‌ طبرستان‌ برای‌ مدتی‌ قریب‌ بیست‌ سال‌ در اختیار حسن‌ بن‌ زیدبود. در طی‌ این‌ مدت‌، یک‌ بار در سال‌ 262 وبار دیگر در سال‌ 266 احمد بن‌ عبدالله‌خجستانی‌ به‌ جنگ‌ حسن‌ بن‌ زید آمد؛ اما کمک‌ مردم‌ جرجان‌ به‌ حسن‌، سبب‌ دورشدن‌ خجستانی‌ از طبرستان‌ شد.

 

عملکرد حسن‌ بن‌ زید

حسن‌ بن‌ زید علوی‌، فردی‌ قوی‌ ودر برخورد با مخالفان‌ دولت‌ ومذهب‌ِ خود،بسیار سخت‌ بود. وی‌ در عین‌ وفاداری‌ به‌ آرمان‌های‌ خود، روش‌های‌ سختی‌ رابرای‌ از میان‌ برداشتن‌ مخالفان‌ به‌ کار می‌بست‌؛ در عین‌ حال‌، به‌ دلیل‌ آن‌ که‌ در این‌قبیل‌ کارها، انگیزه‌های‌ شخصی‌ به‌ نظر نمی‌آمد، مخالفتی‌ با اقدامات‌ او صورت‌نگرفت‌؛ به‌ عکس‌ منابع‌ تاریخی‌، از حسن‌ بن‌ زید به‌ عنوان‌ فردی‌ عادل‌ ودادگر یاد کرده‌اند.

از جمله‌ مخالفان‌ وی‌، عباسیان‌ وطرفداران‌ آنها بودند. ابن‌ اسفندیار می‌نویسد:

حسن‌ بن‌زید، هر آفریده‌ را که‌ هوادار مسودین‌ ـ سیاه‌ جامگان‌، عبّاسیان‌ ـ بود، به‌عقوبت‌ها می‌کشت‌، وملامت‌ها می‌کرد تا دل‌های‌ مردم‌، چنان‌ هراسان‌ شد که‌ جزطاعت‌ ورضای‌ او فکرتی‌ نماند.

حسن‌ از نظر مذهبی‌، بر مذهب‌ زیدیه‌ بود. این‌ مذهب‌، امام‌ فکری‌ وسیاسی‌ خود رازید بن‌ علی‌ بن‌ الحسین‌ (ع‌) می‌دانست‌ که‌ در سال‌ 122 هجری‌ بر ضد امویان‌ درکوفه‌ شورید. پیروان‌ وی‌، بسیار انقلابی‌ بودند وامام‌ را کسی‌ می‌دانستند که‌ فاطمی‌باشد، شمشیرِ قیام‌ به‌ دست‌ گیرد وبا دشمن‌ مبارزه‌ کند. درباره‌ آنها، در جای‌ دیگری‌سخن‌ گفته‌ایم‌.

حسن‌ ضمن‌ دستورالعملی‌ از مردم‌ خواست‌ تا به‌ مبانی‌ مورد نظر او اعتقاد داشته‌وبه‌ دستورهای‌ فقهی‌ که‌ صادر می‌کند عمل‌ کنند. برخی‌ از این‌ دستورات‌ عبارت‌بودند از: عمل‌ به‌ کتاب‌ خدا وسنّت‌ رسول‌ (ص‌)، اعتقاد به‌ برتری‌ امام‌ علی‌(ع‌) پس‌از پیامبر(ص‌) بر همه‌ امّت‌، دوری‌ از اعتقاد به‌ جَبْر وتشبیه‌، گفتن‌ حی‌ّ علی‌ خَیرالعمل‌ در اذان‌، بلند خواندن‌ِ بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌ در نماز وچند نکته‌ دیگر.

به‌ دنبال‌ این‌ اقدامات‌، او بر ناصبیان‌ که‌ دشمنان‌ امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌ بوده‌ وازبقایای‌ حزب‌ اموی‌ بودند، سخت‌ می‌گرفت‌. وقتی‌ عالم‌ محدّثی‌ در گرگان‌ متهم‌ شدکه‌ از ناصبیان‌ است‌، او را آن‌ اندازه‌ زندان‌ کرد که‌ در آنجا درگذشت‌.

وی‌ با برخی‌ از چالوسیان‌ نیز که‌ همدلی‌ با یعقوب‌ کرده‌ بودند، برخورد سختی‌کرده‌، اراضی‌ آنها را در اختیار مردمان‌ دیلم‌ گذاشت‌.

 

محمد بن‌ زید داعی‌ کوچک‌

حسن‌ بن‌ زید، برادرش‌ محمد را به‌ عنوان‌ جانشین‌ خود معین‌ کرد وبرای‌ او بیعت‌گرفت‌. محمد بن‌ زید را داعی‌ صغیر نامیدند. وی‌ با دشواری‌های‌ فراوانی‌ روبروبود. نخست‌ِ آنها، درگیر شدن‌ با داماد داعی‌ کبیر، یعنی‌ ابوالحسین‌ بود که‌ با زحمت‌توانست‌ او را آرام‌ کرده‌ آمل‌ را از دست‌ وی‌ خارج‌ کند؛ اما دشمنان‌ خارجیش‌ فراوان‌بودند. از یک‌ سو صفاریان‌، از سوی‌ دیگر رافع‌ بن‌ هرثمه‌، از امرای‌ وابسته‌ به‌طاهریان‌ واز سوی‌ دیگر اذْکوتگین‌ از فرماندهان‌ ترک‌.

با حمله‌ این‌ فرمانده‌ ترک‌ در سال‌ 271، شکست‌ سختی‌ بر نیروهای‌ محمد بن‌زید وارد آمده‌ ری‌ از دستش‌ بیرون‌ رفت‌. از سوی‌ دیگر، رافع‌ بن‌ هرثمه‌ در سال‌275 به‌ جرجان‌ حمله‌ کرد وآن‌ را تصرف‌ نمود. داعی‌ از طبرستان‌ خارج‌ شد وبه‌دیلم‌ پناه‌ برد ودر پناه‌ قارن‌ بن‌ رستم‌ از امرای‌ محلی‌ درآمد.

اندکی‌ بعد، به‌ سال‌ 279 زمانی‌ که‌ عمرو بن‌ لیث‌ به‌ دشمنی‌ با رافع‌ برخاست‌، وی‌با داعی‌ متحد شد ودر جرجان‌ وطبرستان‌ به‌ نام‌ محمد بن‌ زید خطبه‌ خواند. این‌ به‌معنای‌ انکار خلافت‌ عباسیان‌ بود. چندی‌ بعد رافع‌ از برابر عمرو صفاری‌ گریخت‌ودر خوارزم‌ به‌ قتل‌ رسید.

درگیری‌های‌ داخلی‌ خراسان‌ میان‌ صفاریان‌ وسامانیان‌، طبرستان‌ را برای‌ محمدبن‌ زید آرام‌ گذاشت‌. وی‌ طی‌ چندین‌ سال‌، با آرامش‌ در این‌ ناحیه‌ حکمرانی‌ کردوافزون‌ بر آن‌، هر ساله‌ اموال‌ فراوانی‌ را برای‌ سادات‌ مقیم‌ عراق  به‌ بغدادمی‌فرستاد.

با تصرف‌ خراسان‌ از سوی‌ اسماعیل‌ بن‌ احمد سامانی‌ در سال‌ 287، سامانیان‌ باعلویان‌ هم‌مرز شدند. گفته‌اند که‌ محمد بن‌ زید، قصد خراسان‌ کرد. اسماعیل‌ از وی‌خواست‌ تا در گرگان‌ وطبرستان‌ بماند. همین‌ مسأله‌ سبب‌ لشکرکشی‌ سامانیان‌ به‌طبرستان‌ شد. میان‌ دو سپاه‌ نبرد سختی‌ درگرفت‌ وضمن‌ آن‌، محمد بن‌ زیدکشته‌شد. ابن‌اثیر نوشته‌ است‌: محمد بن‌ زید شخصی‌ ادیب‌ ودانشمند بود وبا مردم‌حسن‌ سُلُوک‌ داشت‌.

پس‌ از کشته‌ شدن‌ محمد، طبرستان‌ زیر سلطه‌ سامانیان‌ درآمد تا آن‌ که‌ بار دیگر،ناصر علوی‌ در طبرستان‌ قیام‌ کرد.

شایسته‌ یادآوری‌ است‌ که‌ در همین‌ روزگار، یحیی‌ بن‌ حسین‌ ملقب‌ به‌ الهادی‌،در یمن‌ قیام‌ کرد ودولت‌ علویان‌ در صعده‌، یکی‌ از شهرهای‌ مهم‌ یمن‌، استقراریافت‌. آغاز تشکیل‌ دولت‌ وی‌ به‌ سال‌ 280 هجری‌ بوده‌ واز همان‌ زمان‌، مذهب‌زیدی‌ در یمن‌ انتشار یافت‌. بعدها میان‌ زیدیان‌ ایران‌ در طبرستان‌ وخراسان‌وزیدیان‌ یمن‌، ارتباط‌ فرهنگی‌ مستمری‌ برقرار شد.

 

دولت‌ ناصر کبیر

حسن‌ بن‌ علی‌ ملقب‌ به‌ اُطْرُوش‌ والنّاصِرُ لِلحق‌ ـ به‌ اختصار ناصر ـ از عالمان‌ورهبران‌ بلندپایه‌ دولت‌ علویان‌ زیدی‌ در طبرستان‌ است‌. او به‌ خاطر ضربه‌شمشیری‌ که‌ در یکی‌ از نبردها به‌ سرش‌ اصابت‌ کرد ـ ویا به‌ دلیل‌ هزار تازیانه‌ای‌ که‌رافع‌ بن‌ هرثمه‌ بر او زده‌ بود ـ ناشنوا گشته‌ وبه‌ همین‌ جهت‌، ملقب‌ به‌ اطروش‌ بود.وی‌ مذهب‌ زیدی‌ داشت‌ وخود از فقیهان‌ ومتکلمان‌ این‌ گرایش‌ِ مذهبی‌ بود. از میان‌سه‌ پسرش‌، ابوالحسین‌ احمد، شیعه‌ امامی‌ بود.

ناصر در رویدادهای‌ زمان‌ محمد بن‌ زید حضور داشت‌. پس‌ از آن‌ که‌ سامانیان‌ برطبرستان‌ مسلط‌ شدند، امکان‌ اقدامی‌ نیافت‌. وی‌ در طول‌ سیزده‌ سال‌، در دیلم‌وگیلان‌ به‌ نشر اسلام‌ مشغول‌ بود. تا این‌ زمان‌، اسلام‌ در گیلان‌ انتشار چندانی‌ نیافته‌ومردم‌ بر آیین‌ کهن‌ خود بودند. بر اثر اقدامات‌ وی‌، ورفت‌ وشد او در روستاهای‌مختلف‌، شمار فراوانی‌ از مردم‌ این‌ ناحیه‌ به‌ اسلام‌ گرویدند. نوشته‌اند: کسی‌ درجبل‌ ودیلم‌ باقی‌ نماند جز آن‌ که‌ به‌ دعوت‌ او به‌ اسلام‌ گروید.

در این‌ زمان‌، شخصی‌ با نام‌ ابوالعباس‌ عبدالله‌ بن‌ نوح‌ بر طبرستان‌ حکومت‌می‌کرد که‌ مردم‌ نیز از وی‌ راضی‌ بودند. پس‌ از عزلش‌ در سال‌ 301 بود که‌ ناصر اقدام‌به‌ دعوت‌ مردم‌ برای‌ قیام‌ کرد. وی‌ امیر جدید طبرستان‌ را که‌ ابوالعباس‌صعلوک‌ بودشکست‌ داد وبر طبرستان‌ تسلط‌ یافت‌. این‌ زمان‌ بود که‌علم‌های‌ سفید که‌ نشانه‌علویان‌ و شیعیان‌ بود در همه‌ طبرستان‌ ودیلم‌ وجرجان‌، برپاگردید.

احمد بن‌ اسماعیل‌ سامانی‌ که‌ نمی‌توانست‌ شکست‌ خود را در طبرستان‌ بپذیرد،سپاهی‌ فراهم‌ کرد تا خود به‌ طبرستان‌ بیاید؛ اما در لشکرگاه‌ خود به‌ دست‌ تنی‌ چنداز غلامانش‌ کشته‌ شد.

یکی‌ از فرماندهان‌ ناصر کبیر، حسن‌ بن‌ قاسم‌، عموزاده‌ او بود که‌ بر وی‌ شوریدوناصر را اسیر کرده‌ به‌ قلعه‌ لاریجان‌ فرستاد؛ اما چیزی‌ نگذشت‌ که‌ ناصر بر اوضاع‌مسلط‌ شد. او حسن‌ را با کمال‌ بزرگواری‌ بخشید وبه‌ حکومت‌ جرجان‌ گماشت‌.وی‌ در جرجان‌ از سوی‌ ترکان‌ محاصره‌ شد؛ اما با شجاعت‌ توانست‌ از آنجا بگریزدوبه‌ آمل‌ بیاید. با آمدن‌ وی‌ به‌ آمل‌، ناصر کبیر، حکومت‌ را به‌ او سپرد وبه‌ نوشته‌ابن‌اسفندیار «ناصر کبیر تَرک‌ِ مُلْک‌ گفت‌ وبا خلایق‌ به‌ شریعت‌ زندگانی‌ پیش‌ گرفت‌واز اطراف‌ جهان‌ برای‌ استفاده‌ پیش‌ او آمدندی‌ واقتباس‌ فنون‌ علوم‌ کردندی‌ از فقه‌واحادیث‌ ونظر وشعر وادب‌.»

ناصر به‌ تاریخ‌ 25 شعبان‌ سال‌ 304 درگذشت‌ و مزارش‌ برای‌ چندین‌ قرن‌زیارتگاه‌ خاص‌ وعام‌ شد. وی‌ عالمی‌ برجسته‌ بود وچندین‌ کتاب‌ درباره‌ مسائل‌فقهی‌ واعتقادی‌ تألیف‌ کرد که‌ گویا هیچ‌ کدام‌ آنها برجای‌ نمانده‌ است‌.

 

جانشینان‌ ناصر کبیر وزوال‌ دولت‌ علویان‌

اشاره‌ کردیم‌ که‌ حسن‌ بن‌ قاسم‌ رهبری‌ دولت‌ علوی‌ را به‌ دست‌ داشت‌. نوشته‌اند که‌وی‌ «سیدی‌ نیکوسیرت‌ وعادل‌ وعالم‌ بود» و«مردم‌ طبرستان‌ به‌ هیچ‌ عهدی‌ چندان‌امن‌ ورفاهیت‌ وعدل‌ ندیدند که‌ به‌ ایام‌ او وکفایت‌ وسیاست‌ او بیش‌تر از جمله‌ سادات‌ بود».

ابوالقاسم‌ جعفر فرزند ناصر، حکومت‌ حسن‌ را نپذیرفت‌ وآمل‌ را از وی‌گرفت‌. حسن‌ بن‌ قاسم‌ به‌ گیلان‌ رفت‌. برخورد جعفر با مردم‌ چندان‌ مناسب‌ نبود. به‌همین‌ دلیل‌ باز حسن‌ بن‌ قاسم‌ به‌ حکومت‌ طبرستان‌ بازگشت‌. امرای‌ محلی‌ نیز ماننداسپهبد شروین‌ وشهریار وندامید پذیرفتند تا به‌ وی‌ خراج‌ دهند. در این‌ وقت‌گرگان‌ نیز در اختیار ابوالحسین‌ احمد فرزند دیگر ناصر بود. حسن‌ بن‌ قاسم‌ با این‌دو برادر گاه‌ در توافق‌ وگاه‌ در مخالفت‌ وجنگ‌ بود.

مشکل‌ دیگر، امرای‌ محلی‌ بودند که‌ هر بار می‌کوشیدند تا یکی‌ از این‌ سه‌ تن‌ رابر ضد دیگری‌ یاری‌ دهند. سامانیان‌ در پی‌ تصرف‌ گرگان‌ بوده‌ وآنها نیز

لشکرکشی‌هایی‌ در این‌ ناحیه‌ داشتند. به‌طور معمول‌، وقتی‌ دشمن‌ خارجی‌؛ یعنی‌سامانیان‌ یا امرای‌ آنها حمله‌ می‌کردند، داعی‌ وفرزندان‌ ناصر بایکدیگر متحد می‌شدند؛ اماوقتی‌ از جنگ‌ با آنان‌ فراغت‌ می‌یافتند، هر کدام‌ با دیگری‌ به‌ دشمنی‌ برمی‌خاستند.

 

علویان‌ طبرستان‌                              سالهای‌ امارت‌

حسن‌ بن‌ زید                                    250ـ270

محمد بن‌ زید                                     270ـ287

از سال‌ 287 تا 301 طبرستان‌ در دست‌ سامانیان‌ بود

ناصر اطروش‌ حسن‌ بن‌ علی‌                   301ـ304

حسن‌ بن‌ قاسم‌ بن‌ حسن‌                     304ـ316

جعفر بن‌ محمد بن‌ حسن‌ اطروش‌                316ـ .....

 

یکی‌ از مهم‌ترین‌ نبردها میان‌ سیمجور دواتی‌ امیر خراسان‌ با علویان‌ بود که‌ به‌شکست‌ علویان‌ منجر شد. اندکی‌ بعد، داعی‌ موفق‌ شد از دیلم‌ وگیلان‌ نیرویی‌ به‌گرگان‌ اعزام‌ کرده‌ ولشکر علوی‌ توانست‌ به‌ فرماندهی‌ ابوالحسین‌ احمد، ترکان‌ رااز گرگان‌ بیرون‌ کند. به‌ هر روی‌ گرگان‌ از آن‌ احمد شد وآمل‌ از داعی‌. پس‌ از دفع‌دشمن‌ خارجی‌، باز فرزندان‌ ناصر با داعی‌ به‌ جنگ‌ پرداختند تا آن‌ که‌ وی‌ از آمل‌گریخت‌ وابوالحسین‌ احمد به‌ امارت‌ طبرستان‌ رسید. او در 29 رجب‌ سال‌ 311درگذشت‌ وحکومت‌ به‌ برادرش‌ ابوالقاسم‌ جعفر رسید که‌ برخوردی‌ ظالمانه‌ بامردم‌ داشت‌، تا آنجا که‌ به‌ قول‌ ابن‌اسفندیار «روزگار داعی‌ را مردم‌ به‌ جان‌می‌جستند». ابوالقاسم‌ نیز سال‌ بعد درگذشت‌.

این‌ بار، باز مردم‌ دو قسمت‌ شدند. بخش‌ گرگان‌ که‌ در اختیار ماکان‌ بن‌ کاکی‌ ازامرای‌ علویان‌ بود، با اسماعیل‌ فرزند ابوالقاسم‌ جعفر که‌ کودکی‌ بیش‌ نبود، بیعت‌کرد؛ اما مردم‌ گیل‌ ودیلم‌ با ابوعلی‌ محمد فرزند ابوالحسین‌ احمد که‌ در«نیکوسیرتی‌ وعقل‌ وفضل‌ وعلم‌ وشهامت‌ و شجاعت‌»، «خلایق‌، عاشق‌ خدمت‌وطاعت‌ او بودند» بیعت‌ کردند.

ابوعلی‌ توانست‌ بر ماکان‌ فائق‌ شده‌ وبه‌ امارت‌ طبرستان‌ دست‌ یابد. پس‌ ازدرگذشت‌ وی‌، مردم‌، با برادرش‌ ابوجعفر بیعت‌ کردند. اندکی‌ بعد ماکان‌ بن‌ کاکی‌،بار دیگر داعی‌ حسن‌ بن‌ قاسم‌ را از گیلان‌ دعوت‌ کرد وموفق‌ شد تا آمل‌ را ازابوجعفر بستاند. پس‌ از آن‌ بود که‌ نصر بن‌ احمد سامانی‌ با لشکری‌ بیکران‌ به‌طبرستان‌ یورش‌ برد. ناآشنایی‌ سپاه‌ وی‌ به‌ منطقه‌، سبب‌ شد تا به‌ دام‌ افتاده‌ وبه‌ اصراراز داعی‌ خواستند تا اجازه‌ بازگشت‌ به‌ آنان‌ بدهد. داعی‌ با گرفتن‌ بیست‌ هزار دیناراجازه‌ بازگشت‌ به‌ سپاه‌ سامانی‌ را داد.

در این‌ وقت‌، به‌ جز ماکان‌ بن‌ کاکی‌، اسفار بن‌ شیرویه‌ نیز وارد عرصه‌ سیاسی‌طبرستان‌ وخراسان‌ شده‌، گاه‌ با سامانیان‌ وگاه‌ با استفاده‌ از برخی‌ از رهبران‌ علوی‌،حملاتی‌ بر طبرستان‌ داشت‌. در نبردی‌ که‌ در سال‌ 316 هجری‌ میان‌ وی‌ وداعی‌ درنزدیکی‌ آمل‌ صورت‌ گرفت‌، داعی‌ وشماری‌ دیگر از طالبیان‌ کشته‌ شدند. قاتل‌داعی‌ کسی‌ جز مرداویج‌ بنیادگذار سلسله‌ زیاری‌ نبود. با این‌ حال‌، ماکان‌ همچنان‌ درصحنه‌ سیاست‌ طبرستان‌ باقی‌ ماند. از آن‌ پس‌ دولت‌ علویان‌ طبرستان‌ رو به‌ زوال‌رفت‌. تا مدت‌ها، شماری‌ از علویان‌ امارت‌ بخش‌هایی‌ از منطقه‌ای‌ را با تزلزل‌ دردست‌ داشتند؛ اما حضور آل‌زیار در منطقه‌، وپس‌ از آن‌ تسلط‌ آل‌ بویه‌ مانع‌ شد که‌دولت‌ آنها بتواند، عظمت‌ نخست‌ خود را به‌ دست‌ آورد. بعد از آن‌، نفوذ علویان‌ درگیل‌ ودیلم‌ وطبرستان‌ باقی‌ ماند ومیان‌ آنها وامرای‌ محلی‌، همواره‌ ارتباط‌های‌صمیمانه‌ای‌ وجود داشت‌ وگاه‌ با آنها به‌ عنوان‌ رهبران‌ دینی‌ وسیاسی‌، بیعت‌ می‌شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۱
مهدی صادق زاده قمصری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی