تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام

تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام

تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام


هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است و در صورت عدم ذکر منبع شرعا حرام است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
پیوندها

آداب و رسوم دوره ساسانیان

دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۳ ب.ظ

از مجموع قوانین مدنى عهد ساسانیان ، چنین بر مى آید که مقررات مربوط با روابط خانواده زن ، مرد، پدر و مادر و فرزندان ، بسیار جامع تر از دوران هاى قبل بوده است .
در جامعه ایران ساسانیان ، ریاست خانواده مانند گذشته با مرد بوده است ، که کذک خداى نام داشته است . با وجود آن که در دوران ساسانیان زنان از نوعى آزادى هاى اجتماعى برخوردار بودند و حتى بعضى از آنان به مقام سلطنت نیز رسیده اند، ولى مرد عنصر برتر جامعه را تشکیل مى داد، و اولاد پسر، هم از نظر اقتصادى و هم از نظر اجتماعى داراى ارج بیشترى بوده است .


از نظر حفظ اصالت خون ، ازدواج با اقرباى نزدیک ، خواهر و دختر معمول بوده است و به عنوان فر ایزدى تلقى مى گردیده است . مردان مى توانستند زنان متعدد اختیار کنند، ولى حقوق و موقعیت زنان در خانه یکسان نبوده است ، بدین معنى ، زنانى که از طبقه ممتاز بوده اند عنوان پادشاه زن و یا کذک و بانوک داشته اند و شوهر ناگزیر بوده است که تمام عمر از آنان نگاهدارى کند و معیشت شان را فراهم سازد. (111)
زوجه هایى که از طبقه پایین تر بوده اند، نسبت به زوجه ممتاز داراى وضع و موقعیت پست تر بوده اند و به آنان چاکرزن مى گفته اند.
تنها اولاد ذکور چاکرزن در خانواده پذیرفته مى شدند مرد مى توانسته است که زن خود را بدون رضایت به دیگرى بسپارد. شوهر کردن دختر با اجازه پدر بوده است ، مرد مى توانسته است که از درآمد زن و غلامان او استفاده کند، اما در موقع جدائى بایستى درآمد او را به وى دهد.
 

مقررات ازدواج ظاهرا به پنج شکل انجام مى گرفت :
 

(1) زنى که با رضایت والدینش به خانه شوهر مى رفت ، فرزندانى که براى شوهرش به دنیا مى آورد، در دو جهان به همسرش تعلق داشت این چنین زن را پادشاه زن (زن ممتاز) مى خواندند.
(2) زنى که تنها فرزند خانواده بود (اواغ زن )، زن تنها فرزند خوانده مى شد. فرزند اول این زن را به والدینش مى دادند تا جاى دخترى که را که خانواده را ترک گفته بود بگیرد، از این هنگام وى را مانند زن نخست (ممتاز زن ) مى گفتند.
(3) اگر مردى که در سن ازدواج بود و مجرد مى مرد، خانواده اش به زنى بیگانه جهیز مى دادند و او را به همسرى مردى بیگانه در مى آوردند این زن را (سدرزن ) یا همسر خوانده مى نامیدند، نیمى از فرزندان او به مرد مرده که مى بایست در جهان دیگر شوى او باشد تعلق داشت و نیمى دیگر از آن شوهر زنده بود.
(4) بیوه اى که دو بار به خانه بخت مى رفت (چاکرزن ) نام داشت . اگر او از شوهر اولش فرزندى نداشت ، وى را همانند همسر خوانده مى دانستند، نیمى از فرزندانش که از همسر دوم مى زایید، به شوى نخست او که مى بایست در جهان دیگر به عقد همسرش درآید تعلق داشت .
(5) زنى که بى رضایت پدر و مادرش ازدواج مى کرد فروتر از دیگر زنان بود، این زن را خودسراى زن (زنى که خود خانه اى بنا کرده ) مى گفتند و نمى توانست از والدینش ارث ببرد، تا این که پسر بزرگش به سن بلوغ مى رسید در نزد پدر او را مقام (ممتاز زن ) مى بخشید.
در این دوره شیربها نیز وجود داشت بنابراین این رسم ، شوهر آینده زن مبلغى پول یا کالایى معادل آن مبلغ به والدین زن مى داد لیکن بنابر (دینکرد) اگر پس از ازدواج معلوم مى گردید زن ارزش مبلغ پرداخت شده را ندارد مثلا اگر زن نازا بود این پول مى بایست به شوهر پس داده شود. (112)
تولد فرزند بویژه اگر پسر بود با برپایى بزمى طى مراسم جشن و سرور و دادن صدقات همراه بود هنگام نامگذارى فرزند دقت مى کردند تا نام هایى را که بت پرستان بکار مى بردند بر فرزند خود ننهند. فرزند مى بایست از پدر فرمان ببرد تعلیم و تربیت پسران جوان بر عهده مادر بود، اگر مادر درمى گذشت ، این وظیفه بر گردن عمه یا دختر بزرگ خانواده بود.
پذیرفتن فرزندخواندگى تابع مقررات سختى بود، اگر مردى مى مرد و دو پسر بالغى نمى داشت تا جاى وى را گیرد، سرپرستى کودکان وى را به قیم مى سپردند و اگر مرده توانگر بود، اداره میراث وى را به پسرخوانده مى دادند و چنان که آن مرد زن ممتاز داشت او با نام پسرخوانده ، اداره ى زندگى و ماترک او را در دست مى گرفت .
اما اگر تنها یک چاکزن از وى مى ماند، این زن دیگر اختیارى نداشت ، بلکه او را نیز مانند کودکان صغیر به قیم مى سپردند و در این مورد اگر پدر چاکزن زنده بود او را به پدر وگرنه به برادر یا یکى از خویشان نزدیکش به نگهدارى مى دادند اگر مرد درگذشته ، ممتاز زن یا دخترى یگانه داشت ، وظیفه پسرخواندگى به ترتیب بر گردن برادر و خواهر و دختر برادر، پسر برادر و دیگر خویشان نزدیک مى افتد.
فرزند خواندگى خود شرایطى داشت ، او مى بایست بالغ ، مزدا آیین و عاقل باشد.
شمار افراد خانواده اش زیاد باشد و مرتکب گناهان بزرگ نشده باشد اگر زنى این وظیفه را بر گردن مى گرفت نه مى بایست شوهر داشته باشد و نه خواهان آن باشد، نمى بایست کنیز کسى باشد و از راه فاحشه گرى گذران کند وى مى بایست در خانواده اى دیگر، سمت فرزندخواندگى نداشته باشد، زیرا زنان جز در یک جا، نمى توانستند فرزند خانواده شوند اما مرد بى آن که محدودیتى داشته باشد، مى توانست پسر خوانده چند خانواده باشد. (113)
در ادامه ى بحث خانواده کلمان هوار، در کتاب ایران و تمدن ساسانى مى نویسد:
مرد و زن مى توانستند با بستن پیمان نامه اى میان خود در دارایى با هم شریک شوند، اگر مردى دو زن داشت و با عقد پیمان نامه در مالکیت اموال با آنان شریک بود، در این مورد هر یک از دو زن دارایى خود را به اشتراک با شوهر اداره مى کرد، اما میزان دخالت زنان در اداره ى اموال یکسان بود، مرد مى توانست هرگاه که خود بخواهد این مالکیت مشترک را به هم بزند ولى زنان چنین حقى را نداشتند، کسى نمى توانست وارثان قانونى را از حقشان در سهم بردن از میراث محروم کند، مگر در مواردى که مى خواستند با آن ، وام شخص درگذشته را بپردازند یا از زن فرزندان پدر یا هر پیرمرد دیگرى که در کفالت متوفى بود نگهدارى کند در این مورد، تقسیم بخشى از ماترک میان نانخورها قانونى بود، چون مردى وصیت مى کرد ملزم بود که یک سهم از دارایى خود را به هر یک از دختران مجردش و اگر زن ممتاز داشت دو سهم را به او بدهد.(114)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۱
مهدی صادق زاده قمصری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی