تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام

تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام

تاریخ ایران

تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام


هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است و در صورت عدم ذکر منبع شرعا حرام است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
پیوندها

طاهریان پیش از حکومت

سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ب.ظ

طاهر پیش‌ از طاهریان‌

طاهر فرزند حسین‌ بن‌ مصعب‌ بن‌ رُزَیْق‌ است‌. این‌ خاندان‌ِ ایرانی‌، از موالی‌ طلحة‌ بن‌عبدالله‌ خزاعی‌، یکی‌ از چهره‌های‌ برجستة‌ قبیلة‌ عربی‌ خُزاعه‌ بودند که‌ زمانی‌ حاکم‌سیستان‌ بود. مُصْعب‌ در جریان‌ انقلاب‌ عباسیان‌ شرکت‌ داشت‌ ومنشی‌ سلیمان‌ بن‌کثیر، داعی‌ عباسیان‌ بود. بنابر این‌ عنصری‌ انقلابی‌ شناخته‌ می‌شد که‌ پس‌ از پیروزی‌باید سهم‌ خویش‌ را می‌گرفت‌. امارت‌ شهر پوشنگ‌ به‌ وی‌ وفرزندش‌ حسین‌ داده‌شد و اندکی‌ بعد هرات‌ هم‌ بر آن‌ افزوده‌ شد.


طاهر به‌ سال‌ 159 هجری‌ متولد شد وطبعا از زمان‌ بلوغ‌ در تشکیلات‌ اداری‌ونظامی‌ خراسان‌ وارد گردید. وی‌ نیز امارت‌ پوشنگ‌ را داشت‌؛ اما نخستین‌ حضورمهم‌ او، همراهی‌ وی‌ با هَرْثَمَة‌ِ بن‌ اَعْین‌ است‌ که‌ در سال‌ 193 از طرف‌ هارون‌ مأمورسرکوبی‌ شورش‌ رافع‌ بن‌ لیْث‌ شد. طاهر باید در آنجا شجاعت‌ ودرایت‌ خود راآشکار کرده‌ باشد؛ چرا که‌ در سال‌ 5ـ194 به‌ فرماندهی‌ نیروهای‌ مأمون‌ بر ضدنیروهای‌ امین‌ به‌ فرماندهی‌ علی‌ بن‌ عیسی‌ منصوب‌ شد. ما حکایت‌ این‌ نبرد را دردفتر نخست‌ آوردیم‌. در آن‌ زمان‌، وقتی‌ سر امین‌ را جدا کردند، حسن‌ بن‌ حسین‌ بن‌مصعب‌، عموی‌ طاهر، مسؤول‌ رساندن‌ آن‌ به‌ مأمون‌ شد. خلیفة‌ جدید، یک‌ میلیون‌درهم‌ به‌ او جایزه‌ داد.

طاهر به‌ دلیل‌ رشادتی‌ که‌ در این‌ جنگ‌ از خود نشان‌ داد، به‌ ذوالیمینین‌ شهرت‌یافت‌. این‌ لقب‌ به‌ این‌ معنا بود که‌ وی‌ صاحب‌ دو دست‌ راست‌ است‌ که‌ می‌تواندباهر دو در میدان‌ رزم‌ بجنگد.

پس‌ از پیروزی‌ مأمون‌ وکشته‌ شدن‌ امین‌، طاهر به‌ عنوان‌ چهرة‌ فاتح‌ جنگ‌،امارت‌ منطقة‌ جزیره‌، یعنی‌ مناطق‌ شمالی‌ میان‌ دجله‌ وفرات‌ را گرفت‌ ودر شهر رَقّه‌که‌ پایتخت‌ِ دوم‌ هارون‌ بود، استقرار یافت‌.

زمانی‌ که‌ مأمون‌ در صفر سال‌ 204 قصد ورود به‌ بغداد را داشت‌، طاهر در شهررَقّه‌ بود. وی‌ به‌ دستور مأمون‌ در نهروان‌ به‌ دیدار طاهر رفت‌ وهمگی‌ به‌ بغداد واردشدند. در آن‌ زمان‌، هنوز لباس‌ مأمون‌، به‌ رنگ‌ سبز بود؛ در حالی‌ که‌ علامت‌ عباسیان‌رنگ‌ سیاه‌ بود. مخالفان‌ عباسیان‌، به‌ویژه‌ زیدی‌ها از رنگ‌ سفید استفاده‌ می‌کردند.درتاریخ‌، رنگ‌ مورد نظر شیعیان‌، همین‌ رنگ‌ سفید بوده‌ است‌. خاندان‌ عباسی‌ اصرارداشتند تا مأمون‌ لباس‌ سیاه‌ به‌ تن‌ کند. در مجلسی‌ که‌ گرفته‌ شد، مأمون‌ از طاهرخواست‌ تا هر خواسته‌ای‌ دارد مطرح‌ کند تا خلیفه‌ آن‌ را اجابت‌ کند. نخستین‌درخواست‌ طاهر آن‌ بود که‌ مأمون‌ لباس‌ سبز را از تنش‌ درآورده‌ ولباس‌ سیاه‌ بپوشد!در اینجا شاهد وفاداری‌ طاهریان‌ به‌ عباسیان‌ هستیم‌.

 

طاهر در خراسان‌

با آمدن‌ مأمون‌ از خراسان‌، می‌بایست‌ این‌ سرزمین‌ مهم‌ که‌ تا آن‌ زمان‌ دو بار تحوّل‌اساسی‌ در دنیای‌ اسلام‌ پدید آورده‌ بود، به‌ شخصی‌ لایق‌ سپرده‌ شود. شاید مأمون‌،تردیدهایی‌ دربارة‌ انتخاب‌ طاهر داشت‌ واز این‌ که‌ طاهر به‌ سمت‌ استقلال‌ خواهی‌برود، در اندیشه‌ بود؛ اما به‌ هر روی‌، طاهر فردی‌ قدرتمند بود ومی‌توانست‌ هر نوع‌شورشی‌ را در خراسان‌ سرکوب‌ کند. مأمون‌ راه‌ حلی‌ برای‌ این‌ در نظر گرفت‌ وآن‌این‌ که‌ مراقبی‌ مورد اعتماد همراه‌ او فرستاد تا در صورت‌ تخطّی‌ از دستورات‌ وی‌،طاهر را به‌ قتل‌ برساند.

مأمون‌ امارت‌ تمامی‌ مشرق  اسلامی‌ را از بغداد تا دورترین‌ نقطه‌ به‌ طاهر سپرد.افزون‌ بر آن‌، سمت‌ شَحْنگی‌ بغداد ومناطق‌ اطراف‌ آن‌ را که‌ از پیش‌ داشت‌، برای‌ اونگاه‌ داشت‌. گفته‌اند، مأمون‌ به‌ رغم‌ همة‌ احترامی‌ که‌ برای‌ طاهر قائل‌ بود، به‌ دلیل‌ آن‌که‌ قاتل‌ بردارش‌ امین‌ بود، نمی‌توانست‌ او را در برابر چشمان‌ خود ببیند. به‌ همین‌خاطر طاهر، از احمد بن‌ ابی‌ خالد، وزیر خلیفه‌، خواست‌ تا زمینة‌ رفتن‌ او را به‌خراسان‌ فراهم‌ کند. مأمون‌ ابتدا سخن‌ از احتمال‌ شوریدن‌ وی‌ داد، اما به‌ هر روی‌پذیرفت‌.

چندی‌ بعد از آن‌ که‌ طاهر به‌ خراسان‌ رفت‌، در سال‌ 206، مأمون‌ امارت‌ شهر رقّه‌را که‌ از آن‌ طاهر بود، به‌ فرزندش‌ عبدالله‌ سپرد. دلیل‌ اصلی‌ اعزام‌ عبدالله‌ به‌ سوی‌رقه‌، سرکوب‌ شورش‌ نصر بن‌ شَبَث‌ بود.

رفتن‌ طاهر به‌ خراسان‌ از سه‌ جهت‌ مهم‌ بود:

1 ـ خراسان‌ با داشتن‌ امیری‌ لایق‌ از شورش‌ محفوظ‌ می‌ماند.

2 ـ طاهر پاداش‌ مناسب‌ خویش‌ را در برابر سرنگونی‌ امین‌ وسپردن‌ خلافت‌ به‌مأمون‌ دریافت‌ می‌کرد.

3 ـ طاهر که‌ با کشتن‌ امین‌، نزد عباسیان‌ مبغوض‌ شده‌ بود، با رفتن‌ به‌ خراسان‌، ازچشم‌ آنها دور می‌شد.

تنها یک‌ مشکل‌ وجود داشت‌ وآن‌ احتمال‌ شورش‌ طاهر بر مأمون‌ بود. در این‌ که‌آیا طاهر در فکر استقلال‌ بوده‌ یا نه‌، تردیدهایی‌ وجود دارد. شاهد حرکت‌ استقلال‌خواهی‌ وی‌، سکّه‌هایی‌ است‌ که‌ از سال‌ 206 از طاهر برجای‌ مانده‌ است‌. بر روی‌ این‌سکه‌ها که‌ در خراسان‌ ضرب‌ شده‌، نامی‌ از خلیفة‌ عباسی‌ دیده‌ نمی‌شود.

همچنین‌ گفته‌ شده‌ است‌ که‌ وی‌ نام‌ مأمون‌ را از خطبة‌ نماز جمعه‌ بیانداخت‌.کلثوم‌ بن‌ ثابت‌ که‌ خود پای‌ خطبة‌ نماز بوده‌ می‌گوید، بلافاصله‌ پس‌ از آن‌، به‌ دلیل‌داشتن‌ شغل‌ برید ـ پست‌ امروزی‌ ـ خبر آن‌ را به‌ مأمون‌ نوشتم‌؛ اما عصر همان‌ روز،طاهر درگذشت‌. اخباری‌ در اشاره‌ به‌ دست‌ داشتن‌ مأمون‌ در قتل‌ طاهر در منابع‌تاریخی‌ آمده‌ است‌؛ اما هیچ‌ گاه‌ روشن‌ نشد که‌ آیا این‌ خبر درست‌ است‌ یا آن‌ که‌طاهر به‌ مرگ‌ طبیعی‌ درگذشته‌ است‌.

از دوران‌ حکمرانی‌ طاهر بر خراسان‌ آگاهی‌ خاصی‌ نداریم‌؛ چرا که‌ اساسا این‌دوران‌ بیش‌ از یک‌ سال‌ ونیم‌ نبوده‌ است‌. تنها باید اشاره‌ کرد که‌ وی‌ برای‌ همة‌ بلادحاکمانی‌ تعیین‌ کرد وازجمله‌ سیستان‌ را که‌ منطقة‌ پر آشوبی‌ بود، به‌ فرزندش‌طلحه‌سپرد.

بلافاصله‌ پس‌ از طاهر فرزندانش‌، عبدالله‌ وطلحه‌، تمامی‌ مناصبش‌ را در عراق وخراسان‌ به‌ دست‌ آوردند. گفته‌ شده‌ است‌ که‌ حکومت‌ خراسان‌ در اصل‌ به‌ عبدالله‌سپرده‌ شد وچون‌ نمی‌توانست‌ عازم‌ خراسان‌ شود، برادرش‌ طلحه‌ به‌ نیابت‌ از اوحکمرانی‌ خراسان‌ را عهده‌دار شد. این‌ نشان‌ می‌دهد که‌ اعتماد کامل‌ میان‌ عباسیان‌وطاهریان‌ برقرار بوده‌ است‌. بعدها خبری‌ که‌ نشان‌ از مشکوک‌ بودن‌ مرگ‌ طاهرواعتراض‌ طاهریان‌ به‌ عباسیان‌ در این‌ باره‌ باشد، از زبان‌ طاهریان‌ شنیده‌ نشده‌ است‌.

وفاداری‌ طاهریان‌ به‌ عباسیان‌ در تمامی‌ پنجاه‌ وپنج‌ سال‌ حکومتشان‌ (205 تا259) مهمترین‌ ویژگی‌ سیاسی‌ آنهاست‌. درست‌ است‌ که‌ طاهر امین‌ را کشت‌؛ اما این‌کار را تنها وتنها به‌ هدف‌ روی‌ کار آوردن‌ مأمون‌ انجام‌ داد. بعدها همین‌ فداکاری‌ راطاهریان‌ در هر زمان‌ از خود نشان‌ داده‌ ومأمورِ سرکوبی‌ شورش‌های‌ خوارج‌،علویان‌ ودیگر شورش‌هایی‌ بودند که‌ در هر نقطه‌ای‌ از عراق ، مصر ویا ایران‌ بر ضدعباسیان‌ رخ‌ می‌داد.

پیش‌ از آن‌ که‌ عبدالله‌ بن‌ طاهر امارت‌ شهر رَقّه‌ را به‌ دست‌ آورد، رئیس‌ پلیس‌شهر بغداد بود. این‌ منصب‌، از آن‌ِ پدر وی‌ بود وعبدالله‌ هم‌ پس‌ از رفتن‌ به‌ سمت‌رقّه‌ آن‌ را در اختیار عموزاده‌اش‌ اسحاق  بن‌ ابراهیم‌ بن‌ حسین‌ گذاشت‌. منصب‌شحنگی‌ بغداد، تقریبا در تمام‌ دوران‌ طاهریان‌ و حتی‌ سالها بعد از آن‌، برای‌ آنان‌باقی‌ ماند واین‌ از نظر سیاسی‌، سبب‌ حفظ‌ پیوند عباسیان‌ وطاهریان‌ بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۲
مهدی صادق زاده قمصری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی