نوع حکومت طاهریان
طاهریانِ پس از طاهر
گفتیم که پس از درگذشت طاهر در سال 207، حکومت خراسان به فرزندش عبداللهرسید. در آن زمان، عبدالله در رقّه مشغول سرکوبی شورش نصر بن شَبَث بود کهپیش از آن پدرش نیز با وی جنگ کرده بود. به همین دلیل، طلحه، فرزند دیگر طاهربه استقلال یا به نیابت از برادر تا سال 213 بر خراسان حکومت کرد.
مأمون وزیرش احمد بن ابیخالد را به خراسان فرستاد. او دست به فتوحاتیزده، شهر اشروسنه را تصرف کرد وپس از گرفتن مبالغ زیادی دینار و هدایا از طلحهبه بغداد بازگشت.
مهمترین گرفتاری طلحه در خراسان، خوارج بودند که از دهها سال پیش، ازسیستان، خراسان را مورد تاخت وتاز خود قرار میدادند. زمانی که علی بن عیسیبن ماهان از طرف هارون در خراسان بود، حمزة خارجی یکی از نیرومندترینشورشهای خارجی را به وجود آورد که تا سالها ادامه داشت. او با نیروهای خود کهبیش از همه عرب بودند، بارها شهرهای خراسان را به اشغال خود درآورد.نوشتهاند: «مسجد آدینة قصبة سبزوار در روزگار حمزة بن آذرک خارجی خرابگشته بود ومردم نماز جمعه واعیاد را به خسروجرد رفتندی».
مرکزیت خوارج در سیستان، همچنان پابرجا بود ودر زمان طاهریان نیز نبردهاادامه داشت. حمزة خارجی در سال 213 درگذشت واز آن پس، شورش خوارجفروکش کرد. در همین سال، طلحه نیز درگذشت.
از سوی دیگر، شورش نصر بن شبث در سال 209 با تسلیم شدن وی پایانگرفت؛ اما عبدالله در سال 210 عازم مصر شد تا شورشی دیگر در آن دیار را آرامکند. او پس از سرکوبی شورش ابن سری، به سوی اسکندریه رفت وآن شهر را نیزاز دست عوامل امویان اندلس بیرون آورد. این زمان، عبدالله بن طاهر بر مصر، شاموجزیره ـ مناطق میان دجله وفرات ـ حکومت میکرد. زمانی که وی به سال 211 بهبغداد آمد، مورد استقبال مأمون وولی عهد او معتصم قرار گرفت. او برای چندی نیزمأمور سرکوبی شورش بابک خرّمدین بود.
طلحه فرزند طاهر، به سال 213 درگذشت وعبدالله بن طاهر مأموریت یافت تابه خراسان برود. از آنجا که وی در دینور مشغول فراهم کردن لشکر برای فرستادنبه جبهة جنگ با بابک خرم دین بود، برادرش علی را بهطور موقت به خراسانفرستاد وخود چند ماه بعد به خراسان آمد.
در این زمان، گهگاه دیگر افراد خاندان طاهری در مناطق مختلف ایران قدرتودولت مییافتند. در سال 208 حسن بن حسین بن مصعب به کرمان رفت که دستبه شورش زد. مأمون به اجبار احمد بن ابیخالد را به سراغش فرستاد که او رادستگیر کرد وبه بغداد فرستاد.
اندکی بعد از آن، عبدالله بن طاهر قدرت را به دست گرفت، نیشابور را به عنوانمرکز امارت خراسان برگزید. دلایل این کار میتوانست نزدیکی نیشابور به عراق باشد. توان گفت که انتخاب نیشابور برای نزدیکی آن به سیستان وبه هدفجلوگیری از نفوذ خوارج در خراسان صورت گرفت. در همان ایامی که عبدالله بهخراسان میآمد، خوارج تا نزدیکی نیشابور آمده وقریة حمراء را مورد تاخت وتازقرار داده شماری را کشتند.
از سوی دیگر، میتوان گفت که انتخاب مزبور، بعدها سبب شد تا سامانیهاودیگران خانان ترک در شرق به آسانی رشد کنند وپس از آن که قدرتی بهدستآوردند، به سمت مرکز ایران پیشروی نمایند. به هر روی، انتخاب نیشابورسبب شدتا این شهر به شهری بزرگ تبدیل شده وبه تدریج بزرگترین شهرخراسانشود.
مرگ مأمون در سال 218 وروی کار آمدن معتصم، تغییری در وضع طاهریانایجاد نکرد. آنها همچنان قدرت را در خراسان ونفوذ را در بغداد برای خود نگاهداشتند. البته کدورتی میان معتصم وعبدالله بود وزمانی هم معتصم در صددتوطئهای بر ضد عبدالله برآمد. با این حال، عبدالله سخت مراقب اوضاع بود تاهمچنان بر سر قدرت بماند. عباسیان نیز که پس از سالها آرامش خراسان رامیخواستند، طاهریان را مطلوب نهایی خویش یافتند واز آنها حمایت میکردند.گفتهاند در این دوران، ترس عبدالله در از دست دادن حکومت تا آنجا بود که ازرفتن به حج نیز صرف نظر کرد.
عبدالله بن طاهر در سال 219 مواجه با یک شورش علوی شد. محمد بن قاسمعلوی که مقیم مدینه بود، از سوی یک خراسانی به خراسان دعوت شد. محمددعوت او را پذیرفت ودر طالقان خراسان، مردم را به الرضا من آل محمد فراخواند.معنای این سخن این بود که باید امامی از اهل بیت رهبری مردم را به دست گیرد.عبدالله بن طاهر سپاهی به سوی وی فرستاد که او را شکست داد. محمد به نسا رفتودر آنجا به دست عامل این شهر اسیر شد. عبدالله او را نزد معتصم فرستاد ووینیز محمد را زندانی کرد. اندکی بعد محمد از زندان گریخت ودیگر کسی از اوخبری نیافت.
زمانی شایع شده بود که عبدالله هم تمایلی به علویان دارد. مأمون وی را آزمایشکرد وکسی را فرستاد تا او را امتحان کند. عبدالله به آن شخص گفت که او بهولینِعْمَت خود یعنی عباسیان خیانت نخواهد کرد!
بعد از آن نیز عبدالله در جنگ بر ضد مازیار ـ حاکم شورشی طبرستان که گفتهشده است در پنهان، همدلی با بابک خرم دین نیز داشت ـ شرکت کرد. در اصل،طبرستان نیز در این زمان، همانند جبال ومناطق مرکزی ایران، زیر سلطةطاهریانبود.
عبدالله در چهل وهشت سالگی، درست در سن پدرش طاهر، در ربیع الاولسال 230 در نیشابور درگذشت. ویژگیهای وی را همانند پدرش دانسته وشاعریپس از درگذشت او گفت: اگر تقوا نبود میگفتم که بر اساس عقیده به تناسخ، روحپدرت در تو حلول کرده است!
طاهر دوم وفرزندش محمد
پس از عبدالله، فرزندش طاهر دوم به حکومت خراسان رسید. نگاهی به تحولاتتاریخی سالهای امارت وی (230 ـ 248) نشان میدهد که اوضاع خراسان آرام بودهوخبری از شورش نیست. در اصل، عبدالله بن طاهر، زمینة این آرامش را از پیشفراهم آورده بود. این امر حکایت از آن دارد که طاهریان با قدرت بر این سرزمینحکومت کرده وخوارج وسایر شورشیان را قلع وقمع کردهاند.
زمانی که خبر مرگ طاهر دوم به مستعین عباسی رسید، فرزندش محمد را بهجانشینی او گماشت. وی در دوران حکومتش، دو مشکل اساسی رشد علویانطبرستان ونیز توسعة قدرت صفاریان را داشت. اولی را تا اندازهای کنترل کرد؛ امادومی حکومت را از او گرفت.
در سال 250 حسن بن زید علوی در طبرستان بر ضد عاملان طاهری شوریدودولتی علوی در آن ناحیه تشکیل داد که بعدا دربارة آن سخن خواهیم گفت.گفتهاند که مستعین عباسی، به پاس اقدام محمد بن عبدالله بن طاهر در سرکوبی قیامیحیی بن عمر علوی در کوفه، زمینهایی را در طبرستان به او بخشید. وی شخصی رابا نام جابر بن هارون نصرانی برای ادارة املاکش به آنجا فرستاد. حاکم طبرستان نیزسلیمان بن عبدالله بن طاهر بود.
زمانی که جابر نصرانی برای تحویل گرفتن زمینها به طبرستان آمد، بیدادعاملان سلیمان طاهری نیز مردم را خشمگین کرده بود. نتیجه این دو مسأله،شورش مردم ودعوت از حسن بن زید علوی ساکن ری به طبرستان بود که در ادامهدولت علوی طبرستان را پایهگذاری کرد. در درگیری میان نیروهای علویانوطاهریان، حسن بن زید آمل را گرفت وبا نیروهای سلیمان طاهری درگیر شد.سلیمان شکست خورد وعلویان در طبرستان پیروز شدند. زوال قدرت طاهری ازاین زمان به بعد جدیتر شد. البته کمکهایی که از سوی محمد بن طاهر حاکمخراسان رسید سبب شد تا بار دیگر سلیمان طاهری به ساری وآمل بازگردد.
در سال 251 محمد بن جعفر علوی در ری بر عباسیان وعاملان طاهری آنهاشورید که محمد بن طاهر حاکم خراسان شورش وی را سرکوب کرد وخبر آن رابرای بغداد فرستاد.
هیچ سالی به اندازه سال 251 آکنده از شورشهای علویان در سرتاسر بلاداسلامی نبود. در این سال، حسین بن احمد علوی معروف به کبکی، در نواحیقزوین وزنجان شورید که عاملان طاهری شورش او را سرکوب کردند.
محمد تا سال 259 بر سرکار بود ودولت طاهری با تصرف نیشابور از سویصفاریان پایان یافت. گفتهاند که وی، شایستگی لازم را برای امارت نداشت ومردی«غافل وبیعاقبت بود، سر فرو برد به شراب وبه طرب وشادی مشغول گشت». برادر او حسینتا مدتی در مرو دوام آورد، یکی دو بار نیشابور را نیز تصرف کرد، اما راه به جایینبرد. این آخرین تلاش طاهریان در خراسان بود. با وجود حمایت عباسیان از محمدبن طاهر، او هرگز نتوانست به خراسان باز گردد. وی در میانة سالهای 270 تا 279والی بغداد شد واندکی پس از آن درگذشت.
درست مانند برخی دیگر از حکومتهای سرنگون شده، تا مدتی شورشیانییافت میشدند که برای احیای قدرت از دست رفتة طاهریان تلاش میکردند. اینتلاشها به جایی نرسید.
طاهریان بغداد
از زمانی که طاهر بن حسین، افزون بر فرمانروایی بر جزیره وشام، ریاست شَحْنه یاپلیس بغداد ونیز مسؤولیت جمع آوری خراج زمینهای حاصلخیز عراق راداشت، نفوذ طاهریان در بغداد استوار بود. زمانی که عبدالله بن طاهر در آنجا بود،قصر بزرگی ساخت که به نام حرم طاهر شهرت یافت. این محل، محل سکونتطاهریان بغداد طی قریب یک صد سالی بود که مناصب اداری ویژة خود را دربغدادداشتند.
پس از رفتن عبدالله بن طاهر به خراسان، فرزندانش در بغداد ـ به ترتیب محمد،سلیمان وعبیدالله ـ مناصب وی را عهدهدار شده وبه عنوان یک خانوادة قدرتمند،اعمال نفوذ میکردند. آنها در قضایای نفوذ ترکان در بغداد، وتأثیرگذاری آنها برخلیفه وسایر مسائل سیاسی ومالی بغداد، به عنوان یک عنصر تصمیم گیرنده،نقشی فعال داشتند.
یکی از چهرههای برجستة آنها، محمد بن عبدالله بن طاهر بود که روزگاری،سخت گرفتار مسائل بغداد، قیامهای علویان وشورش ترکان شده بود. عاملان ویدر هر نقطه با شورشهایی مواجه بودند که باید آنها را آرام میکردند. او با خشنونتهرچه تمامتر در برابر این شورشها میایستاد. زمانی که برادر وی طاهر بن عبداللهدر سال 248 در خراسان درگذشت، مستعین از محمد خواست امیر خراسان شود،اما او نپذیرفت. دلیل این امر اهمیت موقعیتی بود که او در بغداد داشته وحتی برخلیفه نیز به نوعی اعمال نفوذ میکرد.
در سال 250 هجری یحیی بن عمر علوی در کوفه که تحت نظر طاهریان بود،قیام کرد. آن زمان، ایوب بن حسن هاشمی از طرف محمد بن عبدالله بن طاهر حاکمبر کوفه بود. وی به عوامل خود دستور داد تا در برابرش بایستند. در نبردی کهصورت گرفت یحیی بر عبدالله سرخسی، عامل دیگر محمد بن عبدالله، غلبه کرد.پس از آن یحیی به مناطق اطراف کوفه رفت وزیدیان زیادی اطرافش را گرفتند. اینبار نیز امیر طاهری دیگری با سپاهی آراسته به سوی وی رفت.
این زمان یحیی قدرت زیادی یافته وحتی محبوبیت فراوانی میان عامة بغدادیانپیدا کرده بود. در جنگی که در گرفت، سپاه یحیی به دلیل آن که یارانش افراد عادیوناآزموده بودند، شکست خورد. یحیی کشته شد وسر او برای محمد بن عبداللهبن طاهر در بغداد فرستاده شد. محمد مجلسی آراست، سر یحیی را در میان نهادوبرای تبریک گویی مردم، در آن مجلس نشست.
این اقدام طاهریان، خشم تودههای علاقمند به اهل بیت پیامبر(ص) رابرانگیخت وشاعران زیادی که در رثای یحیی شعر گفتند، از طاهریان بدگوییکردند. یکی از این شاعران دِعْبِل بن علی خُزاعی شاعر برجستة شیعی است کهطاهریان را به دلیل برخورد بدشان با علویان سخت نکوهید. ابن الرومی شاعرشیعی دیگر هم در شعری خطاب به طاهریان گفت: پیش روی خود را بنگرید که بهکدامین راه میروید! راه راست یا کج. آیا هر روز باید کشتهای برای ]خاندان[ محمدباشد که جسدش به خونش آغشته باشد؟
شورش ترکان بر ضد محمد بن عبدالله بن طاهر وتصرف شهر انبار وشکستسپاه محمد از آنها، یکی از مشکلات مهم عامل طاهری عراق بود. وی حاضر نشد تاسپاه شکست خورده را به بغداد راه دهد وآنها را مجبور کرد تا بار دیگر سازماندهیکرده به میدان نبرد بازگردند. این شورشیان، شماری از سپاهیان ترک بودند که برحاکم بغداد شوریده و ضربات زیادی بر سپاهش وارد کردند. در سال 251 درحضور محمد بن عبدالله، در حوالی بغداد درگیری سختی میان ترکان و نیروهایوفادار به او صورت گرفت که ترکان شکست خورده وگریختند.
دامنة درگیری میان محمد ومستعین عباسی نیز هر روز توسعه مییافت. ایناختلاف به جایی رسید که وی در سال 252 خلیفه را مجبور به کنارهگیری از خلافتکرد. این نشانگر آن بود که قدرت طاهریان در بغداد، به رغم داشتن مخالفان فراوان،زیاد بوده است. وی معتز عباسی را به جای مستعین به خلافت نشاند؛ اما این امرسبب نشد تا شورش ترکان بغداد فروکش کند. در همین سال، میان سپاهیان ترکومحمد بن عبدالله درگیری پیش آمد. او با توزیع دوهزار دینار میان آنان، آرامشانکرد، اما درگیریها ادامه یافت.
محمد بن عبدالله بن طاهر در سال 253 درگذشت. وی پیش از آن برادرشعبیدالله را به جانشینی خود نصب کرده بود. چنین معلوم میشود که نه تنها امارتطاهریان در خراسان موروثی بوده، بلکه مناصب آنها در بغداد به همین صورت درآمده است. ابتدا میان طاهر فرزند او وبرادرش درگیری پیش آمد؛ اما با تأییدعبیدالله از سوی خلیفه، کار او رسمیت یافت.
به سال 255، سلیمان بن عبدالله بن طاهر حکومت بغداد را به دست آورد. ویهمراه یاران خود از خراسان به بغداد وارد شد. پیش از رسیدن وی، عبیدالله بنعبدالله، اموال اختصاصی وخانوادگی طاهریان را از دسترس او خارج کرد. سلیمانمجبور شد برای یارانش از بیت المال بغداد اموالی را بردارد. این اقدام شورشسپاهیان بغداد را که خود در تنگنای مالی بودند، در پی داشت. مردم نیز با آنهاهمراهی کردند وسپاه خراسان را از بغداد بیرون رانده، در منطقة جزیره نیز امانندادند وغارتشان کردند. آنها مجبور شدند تا راهی خراسان شوند. با این حال،
امیران طاهری سالهای حکومت
طاهر بن حسین 205-207
طلحه بن طاهر 207-213
علی بن طاهر (به نیابت از عبدالله) 213-214
عبدالله بن طاهر 213-230
طاهر (دوم) بن عبدالله 230-248
محمد بن طاهر بن عبدالله 248-259
سلیمان بن عبدالله به عنوان حاکم بغداد مورد تأیید خلیفه قرار گرفت. در سال 266سلیمان مرد وبرادرش عبیدالله بار دیگر تحت فشار عمرو بن لیث صفاریوموافقت موفق عباسی، ریاست شحنة بغداد را عهدهدار شد.
پس از آن نیز طاهریان تا سالها مناصب مختلفی را در بغداد ونقاط دیگر داشتند.این در حالی بود که دولت طاهری خراسان در سال 259 از میان رفت. برخی
حوادث سال 279 ونیز 301، اشاره بدان دارد که هنوز طاهریان بغداد، نفوذی در آنشهر داشته ومناصبی را عهدهدار بودهاند.
در جمع، آنچه دربارة آنها میتوان گفت این که، در منابع تاریخی، به استثنایچند مورد محدود، از امیران طاهری به عنوان چهرههای ستمگر وظالم، یاد نشدهاست. از این رو، نظر بر این است که سلسلة طاهری، در عین حال که از یک سو بهرشد اقتصادی خراسان کمک کرده واز سوی دیگر بر محوریت آن به رغم کناربودن آن از مجموعة عظیمِ سرزمینِ اسلامی، تأکید داشته، سلسلهای سودمند برایخراسان بوده است. البته نباید ستمگری آنها را دربارة علویان، به خاطر منافعشان درکنار بنیعباس از نظر دور داشت.
طاهریان وایران
بهطور معمول تصور بر این است که سلسلة طاهری نخستین سلسلة ایرانیِنیمهمستقل است که در ایران بعد از اسلام به قدرت رسیده است. سلسلههای بعدیعبارتند از صفاریان، سامانیان و...
در این باره باید گفت: طاهریان ویژگیهای یک دولت نیمه مستقل، همانندسلسلههای یاد شده را نداشتند. در عین حال، یک تفاوت اساسی با امیران پیش ازخود داشتند. آن تفاوت در این بود که امیران پیشین، نه به صورت موروثی بلکه تنهابا حُکم خلفا سر کار آمده وبا حکم آنان عزل میشدند، بدون آن که قدرت را بهطورخانوادگی در میان خاندان خویش نگاه دارند؛ اما طاهریان، آنچنان موضع استواریدر خراسان داشتند که به صورت موروثی برای پنجاه سال حکومت را در اختیارگرفتند. این نکتهای تازه وتجربهای بود که میتوانست زمینه را برای دولتهایبعدی که به سمت استقلال خواهی پیش رفتند، فراهم کند. آنها درآمدی بر نظامسلسلهسالاری مستقل ایرانی دورة بعد از خود هستند. با این حال، از نظر اصولکار، آنها هر بار با حکم خلیفة جدید به حکومت خویش ادامه داده و به هر روی،منصوب از طرف آنان بودند.
نکتة دیگری را نیز باید در نظر داشت. این مسأله که ایران میبایست به نوعیاستقلال در اداره برسد، از زمان هارون مطرح شده بود؛ درست از زمانی که وی،مأمون را به امارت شرق ایران گماشت وامارت مرکز وغرب دنیای اسلام را به امینداد. این تفکیک ضرورتی بود که خلافت عباسی میبایست به آن تن میداد؛ زیراامکان ادارة این سرزمین وسیع از مرکزیت بغداد نبود. زمانی که مأمون به بغداد آمد،مشرق را به طاهر سپرد وبر تفکیک شرق از غرب مهر تأیید نهاد. این اقدام، آغازیبرای استقلال ایران از بغداد بود.